NURSING 90

خورشید باش که اگر خواستی برکسی نتابی نتوانی .

NURSING 90

خورشید باش که اگر خواستی برکسی نتابی نتوانی .

ادامه داستان بی ریا ترین بیان عشق...

دانش آموزان شروع به محکوم کردن آن مرد کردن.راوی پرسید آیا میدانید آن مرد در لحضه های آخر زندگی اش چه فریاد میزد؟ 

بچه ها حدس زدند به حتم از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است راوی جواب داد نه!! 

آخرین حرف مرد این بود(عزیزم تو بهتری مونسم بودی از پسرمان خوب مراقبت کن و بگو پدرت همیشه عاشقت بود) 

قطره های بلورین اشک صورت راوی را خیس کرده بود که ادامه داد.همه ی زیست شناسان میدانند که ببر فقط به کسی حمله میکند که حرکتی انجام دهد یا فرار کند. 

پدر من در آن لحظه ی وحشتناک با فدا کردن جانش پیش مرگ مادرم شد و او را نجات داد.این صادقانه ترین و بی ریا ترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود.. 

پایان!!!!!!

نظرات 3 + ارسال نظر
333 یکشنبه 12 آبان 1392 ساعت 05:25 ب.ظ

قشنگ بود

مرسی

MM دوشنبه 4 شهریور 1392 ساعت 08:41 ب.ظ

سلام داستان بد نبود ولی از چیزی حرف بزن که اگه توی موقعیتش قرار گرفتی بتونی مثل اون پدر باشی البته میگن حرفای شبیه خیال و ارزو مال اوناییه که اونو نداره...
ببخشید زبونم تنده تا حالا از هر 100تا نظرم یکیش ثبت شده البته تقصیر من نیست مشکل از نویسنده های خودرای و انتقاد ناپذیره.

اگه اینجوری باشه خیلی از ماها حرفایی میزنیم که تو موقعیتش که قرار بگیریم انجامش نمیدیم اما دلیل نمیشه که راجع به اونایی هم که انجامش میدن حرف نزنیم...

محمد جمعه 4 اسفند 1391 ساعت 09:59 ق.ظ http://kahame.blogfa.com

سلام
عالی بود............
ممنون.

خواهش میکنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد